"صلح پایدار، یک طرح فلسفی"
سيد علي محمودي استاد علوم سیاسی :
رساله «صلح پايدار؛ يك طرح فلسفي» دربرگيرنده انديشههاي «ايمانوئل كانت» درباره بنياديترين جنبههاي جنگ و صلح ميان ملتها و پيشزمينهها و شرايط و موانع بر سر راه صلح
در نظام بينالملل است. كانت در روزگار خود در قاره اروپا شاهد جنگهاي گوناگون بود كه در مواردي در چارچوب اتحاد ميان چند كشور عليه دولت يا دولتهايي شكل ميگرفت.
يكي از كانونهاي اصلي اين كشاكشها فرانسه بود كه در آن زمان انقلابي بزرگ را پديد آورده و بر فضاي سياسي و امنيتي اروپا تاثيرات بنيادين نهاده بود.
كشور «پروس» كه ايمانوئل كانت شهروند آن در «كونيگسبرگ» واقع در پروس شرقي بود، در آن زمان رهبري جنگ عليه حكومت انقلابي فرانسه را عهدهدار شده بود.
هنگامي كه فرمانروايان جنگي پروس، در واپسين ماههاي سال 1794 دريافتند كه شكست فرانسه كاري بس دشوار است، پادشاه پروس در آغاز سال 1795 «پيمان بال» را
با فرانسه امضا كرد. رساله «صلح پايدار» كانت درست در همين سال در كونيگسبرگ و در 26 ژوئن منتشر شد.
صلح پايدار با استقبال فراوان روبهرو شد و پس از چند هفته تمام نسخههاي آن به فروش رسيد. كانت به چاپ دوم اين رساله دو ضميمه فلسفي افزود. ضميمه نخست درباره
«ناسازگاري ميان اخلاق و سياست در ارتباط با صلح پايدار» نام گرفت. ضميمه دوم درباره «توافق ميان سياست و اخلاق بر زمينه مفهوم استعلايي حق عمومي» نام گرفت.
اين رساله سپس به زبانهاي انگليسي و فرانسوي برگردانده شد. صلح پايدار از يك سو به عنوان سازمان يافتهترين اثر كانت در قلمرو فلسفه سياسي و از سوي ديگر،
به عنوان بنياديترين و كاملترين نوشته او درباره حقوق بينالملل و نظم جهاني، از زمان نخستين انتشارش تا كنون مورد نقادي و بحث و گفتوگوهاي فراوان قرار گرفته است.
البته بايد افزود كه تاملات درباره مفاهيمي همچون جنگ و صلح، پيشينهاي طولاني دارد. ايمانوئل كانت قبل از انتشار صلح پايدار در آثار ديگري همانند مقاله
«معني تاريخ عمومي همراه با هدف جهانشهري» و مقاله «حدسهايي در باب آغاز تاريخ بشر» نيز به اين موضوع پرداخته بود. اكنون به موضوعهاي اصلي رساله صلح پايدار ميپردازيم.
1. پيشزمينههاي صلح پايدار
برقراري صلح پايدار در گرو تحقق پيش شرطهايي است كه كانت آنها را در رساله خود اينگونه صورتبندي ميكند:
الف) برقراري صلح، هر گاه با يك شرط مخفي به منظور تدارك جنگ در آينده همراه باشد، داراي اعتبار نخواهد بود.
ب) هيچ كشور زنده داراي استقلالي، بزرگ يا كوچك، نميتواند توسط كشوري ديگر، از رهگذر توارث، معاوضه يا بخشش، فراچنگ آيد.
ج) ارتشهاي ثابت به تدريج به طور كلي منسوخ خواهند شد.
د) هيچگونه قراردادي در مورد فرضيه ملي، در رابطه با امور خارجي دولت، بسته نخواهد شد.
ه) هيچ كشوري با اعمال زور در قانون اساسي و حكومت كشور ديگر دخالت نخواهد كرد.
و) هيچ كشوري كه با كشور ديگر در جنگ به سر ميبرد، مجاز نخواهد بود به كردارهاي خصومتآميزي دست بزند كه اعتماد متقابل را در زمان آينده
- [كه] صلح [ميان آن دو برقرار خواهد شد]-، ناممكن سازد.
چنين كردارهايي، دربرگيرنده استخدام آدمكشان يا مسمومكنندگان، نقض توافقها، تحريك به خيانت در قلمرو كشور دشمن و غيره خواهد بود.
2. شرطهاي بنيادين صلح پايدار
الف) نظام جمهوري:
براي دستيابي به صلح پايدار، قانون اساسي هر كشور جمهوري خواهد بود.
در فلسفه سياسي كانت، نظام جمهوري بر پايه قانون اساسي استوار است و قانون اساسي، برآيند قرارداد اجتماعي است، كه از اراده عمومي افراد سرچشمه ميگيرد.
نظام جمهوري بر سه بنياد، نهاده ميشود:
1. آزادي هر فرد جامعه به مثابه انسان
2. اصل تعلق هر فرد به يك قانون عمومي واحد به عنوان تبعه
3. برابري هر فرد با همگان.
بنابراين در نظام جمهوري، مردم داراي ويژگيهاي سهگانه و مستقلاند؛
يعني انسان بودن و برخورداري از آزادي؛ تبعه بودن و وابستگي به قانون؛ شهروند بودن و برابري در مقابل قانون.
در نظام جمهوري كانتي، دموكراسي نمايندگي حاكم است و قواي سهگانه اجرايي، قانونگذاري و قضايي از يكديگر تفكيك ميشوند.
در صورتي كشورها ميتوانند به صلح پايدار دست يابند كه نظام سياسي آنان جمهوري(دمكراتيك) باشد.
ب) فدراسيون دولتهاي آزاد:
دومين شرط اساسي براي دستيابي به صلح پايدار، تاسيس نهادي بينالمللي از دولتهاي جمهوري است. كانت، برپايي اين نهاد بينالمللي را
«حق ملتها در تاسيس فدراسيون دولتهاي آزاد» ميخواند. ايمانوئل كانت در نوشتههاي خود عبارتهاي مترادفي براي فدراسيون دولتهاي آزاد به كار ميبرد؛
مانند «اتحاديه چند دولت» كه هدف آن پاسداري از صلح است و «كنگره دائمي دولتها» كه حكومتهاي همسايه ميتوانند به عضويت آن درآيند و «اتحاديههاي بينالمللي دولتها»
كه سازوكاري واقعي براي دستيابي به صلح پايدار با رويكري متساهل است.
نمونهاي كه كانت در اين رابطه ذكر ميكند، «مجمع دولتهاي عمومي در لاهه» بوده است، كه در نيمه نخست قرن هجدهم تاسيس شد و كشورهاي اروپايي در رابطه با هرگونه
تجاوزي كه از سوي يكي از اعضاي مجمع روي ميداد به آن شكايت ميبردند. از نظر اعضاي مجمع، تمام اروپا يك «دولت فدرال يگانه» و داور تمامي كشمكشها به شمار ميآمد.
كانت در رساله « مابعدالطبيعه اخلاق»، فدراسيون جهاني را به مثابه «كنگره دائمي دولتها» تنها وسيله تحقق «ايده حق بينالمللي عمومي» ميداند كه بر پايه آن،
ملتها را توانا سازد كه درگيريهاي خويش را در يك مسير مدني به وسيله اقداماتي برطرف سازند، نه به شيوه بربرها با ارتكاب اعمال جنگي.
ج) حق جهانشهري:
به دنبال برپايي «نظام جمهوري» و «فدراسيون دولتهاي آزاد»، سومين شرط دستيابي به صلح پايدار، بهرهمندي شهروندان از «حق جهانشهري» است.
روابط انسانها در پهنه زمين بر پايه حق استوار است. افراد با يكديگر آميزش و داد و ستد ميكنند و ميتوانند اينگونه رابطهها را تداوم بخشند، بدون آنكه به مانند
دشمن با آنان رفتار شود. وحدت و پيوستگي ميان انسانها بر زمينه حق، ميتواند پديد آورنده قانونهاي معين شود تا مناسبات و معاملات افراد را سامان بخشد.
ايمانوئل كانت چنين حقي را «حق جهانشهري» ميخواند. او در مورد تحقق سه شرط پيش گفته به عنوان شرطهاي بنيادين صلح پايدار، روشي يگانه را توصيه ميكند.
حركت تدريجي و گام به گام و آرام به جاي حركتهاي شتابان و اقدامات انقلابي.